meritorious

/ˌmerəˈtɔːriəs//ˌmerɪˈtɔːrɪəs/

معنی: شایسته، مستحق
معانی دیگر: درخور ستایش، ثواب، ارزشمند، شایان، سزاوار، شاینده

جمله های نمونه

1. meritorious services
خدمات شایان

2. it is meritorious to help others free of charge
کمک رایگان به دیگران ثواب دارد.

3. He was praised for his meritorious service.
[ترجمه گوگل]وی به دلیل خدمات شایسته خود مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر خدمت meritorious تحسین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wrote a meritorious theme about his visit to the cotton mill.
[ترجمه گوگل]او مضمونی شایسته در مورد بازدید خود از کارخانه پنبه نوشت
[ترجمه ترگمان]اون یه موضوع شایسته رو در مورد ملاقاتش با کارخونه پنبه نوشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They argued that if their deeds were meritorious, they had nothing to fear from the light of public analysis and discussion.
[ترجمه گوگل]آنها استدلال می کردند که اگر اعمالشان شایسته باشد، از پرتو تحلیل و بحث عمومی هیچ ترسی ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها استدلال می کردند که اگر کار آن ها مهر به مهر باشد، از نور تجزیه و تحلیل و بحث عمومی چیزی برای ترسیدن وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Belief is involuntary; nothing involuntary is meritorious or reprehensible. A man ought not to be considered worse or better for his belief. Percy Bysshe Shelley
[ترجمه گوگل]باور غیر ارادی است; هیچ چیز غیر ارادی شایسته یا مذموم نیست یک مرد را نباید برای اعتقادش بدتر یا بهتر دانست پرسی بیش شلی
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به غیر ارادی است؛ هیچ چیز غیر ارادی یا سزاوار سرزنش نیست یک مرد نباید بدتر از این به نظر برسد پرسی شلی Shelley
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He sensed their grim satisfaction, something meritorious in the air, some old grievance righted at last.
[ترجمه گوگل]او احساس رضایت تلخ آنها را احساس کرد، چیزی که در هوا ارزشمند بود، برخی نارضایتی های قدیمی بالاخره برطرف شد
[ترجمه ترگمان]او احساس رضایت آمیز آن ها را احساس کرد، چیزی که در هوا meritorious بود و سرانجام چند شکایت قدیمی بر سر زبان ها افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These scholarships are awarded to meritorious students regardless of their backgrounds.
[ترجمه گوگل]این بورسیه ها به دانش آموزان شایسته بدون در نظر گرفتن سوابق آنها اعطا می شود
[ترجمه ترگمان]این بورسیه ها بدون در نظر گرفتن پس زمینه های آن ها، به شایان تمجید اعطا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has also received a meritorious service award from Rotary Down Under.
[ترجمه گوگل]او همچنین جایزه خدمات شایسته ای را از Rotary Down Under دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]وی همچنین جایزه meritorious را از روتاری داون به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carolyn is a recipient of the Citation for Meritorious Service.
[ترجمه گوگل]کارولین دریافت کننده استناد برای خدمات شایسته است
[ترجمه ترگمان]کارولین گیرنده سرویس Citation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He meant to win golden opinions by meritorious exertion, by ingenious learning, by amiable compliance.
[ترجمه گوگل]او قصد داشت نظرات طلایی را با تلاش شایسته، با یادگیری مبتکرانه، با رعایت دوستانه به دست آورد
[ترجمه ترگمان]قصدش این بود که عقاید طلایی را با تلاش ماهرانه، با یاد گرفتن و آموزش عالی، به نحو احسن انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scala was a meritorious public servant.
[ترجمه گوگل]اسکالا یک کارمند دولتی شایسته بود
[ترجمه ترگمان]scala یه نوکر خیلی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was praised for his meritorious service as governor general.
[ترجمه گوگل]وی به دلیل خدمات شایسته به عنوان فرماندار کل مورد تقدیر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او از خدمت گزاری او به عنوان فرماندار ستایش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. TFT 6758 meritorious service weeks True Color code examples, colorful Oh! Definitely a good thing!
[ترجمه گوگل]TFT 6758 هفته های خدمات شایسته نمونه های کد رنگ واقعی، رنگارنگ اوه! قطعا چیز خوبیه!
[ترجمه ترگمان]TFT یاد شده در هفته خدمات شایان ستایش، مثال های کد رنگ حقیقی، رنگین کمانی! قطعا چیز خوبی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They preformed meritorious deeds in the fight to defend the frontiers of our motherland.
[ترجمه گوگل]آنها در مبارزه برای دفاع از مرزهای میهن ما کارهای شایسته ای انجام دادند
[ترجمه ترگمان]از مرزه ای سرزمین مادری خود دفاع می کنند تا از مرزه ای سرزمین ما دفاع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایسته (صفت)
able, good, qualified, apt, fit, worthy, competent, proper, sufficient, suitable, meet, apropos, befitting, intrinsic, seemly, becoming, deserving, meritorious

مستحق (صفت)
worthy, just, deserving, meritorious

تخصصی

[حقوق] دارای حقانیت، ماهوی، مربوط به ماهیت (دعوی)

انگلیسی به انگلیسی

• deserving praise, excellent, outstanding, worthy

پیشنهاد کاربران

درخور، سزاوار، شایسته، لایق، مستوجب
شایسته. ارزشمند. در خور ستایش
مثال:
And grant His grace to every meritorious person
و او به هر شخص شایسته ای بخشندگی خود را عطا می کند.
شایسته - ستودنی - سزاوار
adjective
[more meritorious; most meritorious] formal : deserving honor or praise
She was given an award for meritorious service.
meritorious conduct
a meritorious [=praiseworthy] achievement
...
[مشاهده متن کامل]

واژگان نزدیک و شبیه :
Deserving - Worthy - Competent - Befitting - Efficient

بپرس